شهادت
ای کاش آن گوشه که چشمانمان بهم گره خورده بود
از خدا نمی ترسیدم
مگر چه می شد؟!
فوقش آنکه آن دنیا...........
باز هم می ارزید
آخر...
بکارت چشم ها و بلوغ نگاهت را
تضادی بوداهورایی
تا میدان مین صورتت
تا شهادت
چیزی نمانده بود
شهادت قسمت ما می شد ای کاش
+ نوشته شده در جمعه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 3:27 توسط سلمان گنجی
|
فکرش را هم نمی کردم که چه زندگی زیبایی خواهد بود