اضافه کاری
یه چند وقتی هستش که اموراتمون وارد مرحله تازه ای شده.تغییر محل اضافه کاری!!!!!.و دیدن دوستانی که قبلآ وصفشون رو شنیده بودم. که مهم ترین کارم نزد اونها فقط معرفی خودم بود و بس .چه اینکه باهاشون انگار هزار ساله دوستم وزیبا ترین اتفاقی که افتاد................ برگشتن به شعر! چیزی که داشت فقط در غروب جمعه ها خلاصه می شد.اون هم درچند سطراما نمیدونم چی شد که .....
اینبار به علی محمد زاده عزیز
سه ی شب
سر برگ ۱۱۵ محمود آباد
فکرش را هم نمی کردم اینقدر سر به راه شوم
نگنجیدن در پوستین هر سازو کاری سالها داعیه روشنفکری من بود
و نخواستن
زیبا ترین نجوای غرور
و نان که هرچه می کشیم از عشوهای اوست....
که تا نخواستیم بفهمیم بازی از چه قرار است حرفه ای شدیم
و با لیگهای جام حقارت
برای نان کپک زده
قرارداد نامعلوم بستیم
تا از هول (۴۱-۱۰)* با شلوار دامادی بخوابیم
و تخم مرغ پا به ماه بخوریم
که رفاه در نقدینگی ست
و هم تورم از آن
و هم نداشتن همه نرسیدنها
که رسیدن همان داشتن
و داشتن.............
چه میگویم
بگذار زندگیمان بکنیم آقای حیدری!!!!!
تورم ساعت( ۵/۱۰ ) با دو تا لیوان آب پرتغال حل نمی شود
تورم... محلول در آب نیست!؟...محلول در نفت است
*****
تا به زور لبخند بزنی....چای تعارف کنی....و طبیعی جلوه کنی...تا نفهمند روانی هستی
کور مال و کف آلود بر سر جنازه یک مریض هیستریک حاضر شوی
که خود را برای شوهرش لوس کرده است
کف؟! هم غنیمتی ست در هجوم سایه روشن یک لخت پاپتی!
آمپول آمریکایی!
(۲۹-۱۰)*
سیگار ایرانی....
نیامده ی یک خواب
و شبیخونی به اسم تحویل شیفت
کپک بزنی ای نان.......
کپک بزنی
*(۴۱-۱۰)شروع ماموریت
*(۲۹-۱۰)درمان سرپایی
فکرش را هم نمی کردم که چه زندگی زیبایی خواهد بود